زنده شدنی از نو
جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۱ ب.ظ
خـدایا !
از تو می خـواهـم شب قـدر
کمـی بیـدار شوم از این خـوابِ غفلتِ چند سـاله
ای کـاش بیداری م تنهـا بیداری جسـم نباشـد
کـه روح من محتاج تـر است به زنده شـدنی از نو
کمـک کن مـرا معبودم!
کمـک می خـواهم تا در این شبِ قـدر
قـدر بدانم جـایگاهی که نصیبم کردی را
جـایگاه بندگی
منتی که گذاشتی و اشـرف مخلوقاتم خـواندی
بیـا و به رسـم خداوندی
بپوشـان لباس توبه و بندگی را به این
بنده سـرا پا تقصیرِ آلوده ی شرمسـار!
پـ . نـ :
التمـاس دعـا از همگی
۹۳/۰۴/۲۷