مـَـحیـا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

مـَـحیـا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

سلام به شما !

سعی من این هست که توی این وبلاگ از عکس ها و نوشته های خودم استفاده کنم
(در حد امکان)

پیشنهاد ها و انتقاداتتون رو شنوا هستم

التماس دعا :)

پدر،عشق و پسر

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ

"پــدر جــان عطش دارد مـرا میکشد . . ."

حسـین میدانست علی تشه است
تشنـه وصــال
ولی عشــق پـدر در این سـوی میـدان
کـُند میکند پــای رفتـنش را
پــدر امــا چه خـوب توان سیــراب کردنِ
پسـر را دارد در ایـن صـحرای برهــوت . . .

"سـرچشمـه رسـول خـدا در چـندقدمی توست پسـرم!
چشــم بپـوش از ایـن چشـمه"

دل علی آرام شد به جمـله پـدر
امــا . . .
کـدام کلام بود که بتواند حسیـــن را راضی کند
به این دل کندن؟
باز هم خــودِ او لب به سخـن گشود:

"و بــه زودی مــن نیز به شمـا میپیوندم . . ."

پیشنهاد میکنم کتاب پدر،عشق و پسر

نوشته سید مهدی شجـاعی رو بخونید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی